روستای مچ
یک شنبه 6 اسفند 1392برچسب:جملات,خدا,, :: 9:6 ::  نويسنده : حمیدرضا
میخواهم از کسی بنویسم که حسابی دلم هوایش را کرده، از کسی که زندگی بدون او یعنی تباهی و پوچی... از خدایی که فراموشیش کار هر روزمان شده، خدایی که با تمام نشانه های زیبای وجودیش خیلی غریبانه در دل ها نشسته است. آنقدر غریب که انسان ها خود را قادر به انجام هر کاری میدانند بی آنکه ذره ای به این فکر کنند، دست و عقل و تمام اعضای بدن را خدا در اختیارمان قرار داده است. آری خدای من، خدای مهربان من، به خودت قسم من نیز گاهی سخت دلم می گیرد از اینکه چگونه به این دنیایی که تو آفریدی بد وابسته می شویم و دیگر هیچ چیزی جز خودمان ارزشی پیدا نمی کند! آنقدر وابسته زیبایی هایش می شویم که تک زیبای عالم را به باد فراموشی می سپاریم. خدایا خودت میدانی در سخت ترین لحظه هایم نیز از یادت غافل نبودم، حتی در لحظه های از دست دادن عزیزانم، چرا که میدانم مقصد تو هستی و همه چیز بسوی تو باز آید... خدایا باز تو میدانی برای هیچ چیزی طمع نکردم و از داشته هایم گذشتم که همگان نیز بهره ببرند تا شادی ها را با هم شریک شویم... اما ! بسیار تاسف خوردم از غرورهای بی جا، از درویی ها و دروغ ها و از دست کسانی که زندگی دیگران را به ازای خوشنودی خود سیاه و تباه می کنند تا به داشته های خود بیفزایند و افتخار کنند، بی آنکه بدانند همه مسافریم و هیچ چیزی جز خوبی ماندگار نیست... خدایا نگذار شیطان درونمان یاد تو را از ما بگیرد که هیچ چیز تو نمی شود و خدایا از من نگیر شانه های پر محبتت را در این روزهایی که بغضم هوای شکستن دارد و چشمانم میل باریدن...

یک شنبه 28 بهمن 1392برچسب:جملات,دلتنگی,, :: 9:1 ::  نويسنده : حمیدرضا
نه فرهادم که از شدت دلتنگی دل کوه بشکافم، نه مجنونم که توان آن داشته باشم سر به بیابان بگذارم! تمام این دلتنگی ها را همین جا در قلبم فرو می ریزیم و در اشک هایم خلاصه می کنم! نمیدانی چه دردی دارد و چه سخت است، تیشه به دل کوبیدن و آواره شدن در هیچ مکانی و هیچ بیابانی........

یک شنبه 28 بهمن 1392برچسب:جملات,پروردگار,, :: 10:58 ::  نويسنده : حمیدرضا
پروردگارا ..... داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم ...... چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است. یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را، که تنها دل من ؛ دل نیست.......

یک شنبه 11 آذر 1392برچسب:جملات,زیبا,, :: 8:47 ::  نويسنده : حمیدرضا
زلال باش... پرندگان به برکه های آرام پناه می برند، و انسان ها به دلهای پاک... چون دل های پاک همچون برکه های آرام اند و دیگران بدون هیچ وحشتی به آن ها اعتماد می کنند...

یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:جملات,زیبا,جملاتی در مورد زندگی,, :: 8:44 ::  نويسنده : حمیدرضا
زندگی... هی فلانی! زندگی شاید همین باشد: یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را، جز برای او و جز با او نمیخواهی... من گمانم زندگی باید همین باشد! زندگی شاید همین باشد: یک فریب ساده و کوچک، آن هم از دست عزیزی که برایت هیچکس چون او گرامی نیست! بی گمان باید همین باشد... "مهدی اخوان ثالث"

یک شنبه 5 آذر 1392برچسب:جملات,زیبا,, :: 8:41 ::  نويسنده : حمیدرضا
دل می گیرد دل می گیرد و می میرد و هیچکس سراغی ز آن نمی گیرد ادعای خدا پرستیمان دنیا را سیاه کرده ولی یاد نداریم که چرا خلق شده ایم غرورمان را بیش از ایمان باور داریم حتی بیش از عشق.

شنبه 10 آبان 1392برچسب:جملات,ماه,محرم,, :: 15:53 ::  نويسنده : حمیدرضا
نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع) عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ، گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است. گفتم: که چیست محرم؟با ناله گفت:ماه عزای اشرف اولاد آدم است علی یک دسته گل از یاس آورد ز طوبی شاخه ی احساس آورد میان باغی از گل های زهرا خوشا ام البنین "عباس" آورد عا

شنبه 17 مهر 1392برچسب:جملات,امام,زمان,, :: 12:48 ::  نويسنده : حمیدرضا
بازهم آدیینه ای آمد ولی مهدی کجاست ؟ یک نفر میگفت مهدی جمعه ها در کربلاست. رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم آمد از سویی ندایی آی اهل انتظار اندکی دیگر صبوری میرسد دیدار یار. من به آمار زمین مشکوکم اگر شهر پر از آدمهاست *پس چرا یوسف زهرا تنهاست....

ادامه مطلب ...


شنبه 8 مهر 1392برچسب:جملات,زیبا,جملات زیبا,, :: 8:36 ::  نويسنده : حمیدرضا
باز هم صبح شد ، پروردگارا : از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطا کردی متشکرم از تو میخواهم به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم فرصتهایی که در اختیارم قرار میدهی از دست ندهم و از یاد نبرم که شاید فقط برای امروز بتوانم دوستانم و یارانم را دوست بدارم !

ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روستای مچ و آدرس mechcity.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 12457
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1




"> :